آنچه در این مقاله میخوانید:
پدر و مادر نمونه بودن، کار سختی نیست. لازم نیست بیشازحد برای فرزندمان خارج کنیم، زندگیمان را بهکل وقف فرزندمان کنیم، یا فداکاریهای اسطورهای ویژهای انجام دهیم. پدر و مادر نمونه بودن، یعنی همراهی و حمایت از کودک، بدون آنکه بچه احساس فشار روانی کند، که آزادیاش گرفته شده؛ یعنی مسیر را به بچهها نشان دادن. نه اینکه جای آنها قدم برداریم، جای آنها فکر کنیم و جای آنها حرف بزنیم. پدر و مادر نمونه شدن، کار سختی نیست. کافیست چند نکتهی ساده را رعایت کنیم. خیلی کارها را نباید انجام داد. به چه معنا؟
پنج یادداشت، تحت عنوان سری «ویژگیهای پدر و مادر نمونه» در آوک خواهیم داشت. در هر یادداشت، کمی مفصل دربارهی هر مورد صحبت خواهیم کرد. با لحنی خودمانیتر از همیشه؛ طوریکه کمتر مشابهش را خوانده باشید. متن حاضر، سومین قسمت از این سری است. باهم نکاتی را مرور میکنیم، به رفتارمان با بچهها و به خودمان فکر خواهیم کرد.
- روی اینجا کلیک نید و از اول این سری را بخونید.
پدر و مادر نمونه چه ویژگیهایی دارند؟
یک. جزئیات را دستکم نگیریم.
پدر و مادر نمونه، به جزئیات اهمیت میدهند. مثل چه چیزهایی؟ مثلاً وقتی بیرون از خانهاید، زنگ بزنید و از همسرتان بپرسید فرزندتان غذایش را خوب خورده یا نه. مثلاً اگر فرزندتان به شما گفته چیز کوچکی که نیاز دارد را برایش بخرید، فراموش نکنید. جزئیات، بهظاهر بیاهمیتاند، چون بهتنهایی به چشم نمیآیند. کافیست چند مورد جزئی روی هم جمع شوند، تا اثرش قابل توجه شود.
وقتی چندروز متوالی که از خواب بیدار میشوید، جملهای ساده مثل «صبحت بهخیر عزیزم» را نمیگویید، با این توجیه که مدتیست مغول کارید و مشکلات سرکار ذهنتان را بههم ریخته، رفتهرفته در ذهن همسر و فرزندانتان این تصور شکل میگیرد که شما فقط مواقع آرام به آنها اهمیت میدهید. با پیشآمدن کوچکترین مشکلی، آنها برایتان به حاشیه میروند. پدر و مادر نمونه، کار ویژهی محیرالعقولی نمیکنند. به همین نکات ساده، جزئی و بهظاهر بدیهی توجه میکنند.
ممکن است فردی که با او زندگی میکنید، دچار سرماخوردگی ساده شود. وقتی شما با اولین علائم بیماری، متوجه این ماجرا میشوید و به عضو خانوادهتان بها میدهید، او متوجه میشود که تغییرات زندگیاش برای شما مهم است. اما حالتی را در نظر بگیرید که کسی توی خانه باید مدام با صدای بلند بگوید که مدتیست درد می کشد یا ضعیف است، تا بقیه به بیماری و مشکل او بها بدهند. گاهی اوقات، اصل بیماری مهم نیست.
این اهمیت دارد که به ضعفهای طرف مقابلتان توجه کنید. ممکن است به نظرتان بیاید بچهتان زیادی لوس است و مریضی یا مشکل خاصی ندارد، در نتیجه نباید به او زیادی توجه کنید. این همان اشتباه نادیدهگرفتن قدرت جزئیات است. حتماً فرزندتان تشنهی توجه است که اینگونه خودش را بروز میدهد.
- برای خواندن مقالههای مشابه، روی اینجا کلیک کنید.
دو. فرزندتان را همانطور که هست، ببینید.
بچهها، قرار نیست نسخههای بهتری از علاقهمندیهای ما بشوند. اگر در بچگی، به ورزش علاقهمند بودیم اما بهعلت نبود امکانات نتوانستیم بهسراغ علاقهمان برویم، حالا نباید فرزندمان را مجبور به ادامهی همان مسیر کنیم.
یکی از شایع ترین خطاهای تربیتی، تلاش ناخودآگاه والدین برای تحقق آروزهای کهنهشان، بهوسیلهی فرزندان هستند. سعی کنید از همان اولین سالهای زندگی، جنس علاقهمندیها و استعدادهای فرزندتان را شناسایی کنید و به آنها احترام بگذارید.
ممکن است شما استاد دانشگاه باشید اما فرزندتان بخواهد بهجای مسیر تحصیلی، در یک رشتهی ورزشی متخصص شود. یا ممکن است در خودتان خلأ تحصیلات ببنید و برای همین پافشاری کنید که فرزندتان سالها به بهترین دبیرستانها و دانشگاهها برود، درحالی که به این مسیر علاقه ندارد.
باید بهکمک تستهای معتبر روانشناسی و دقت در رفتار کودکتان، خیلی زود علاقههای فرزندتان را شناسایی کنید و متناسب با آن، کودک را حمایت کنید. نه اینکه پیروی جو غالب در فضای عمومی، فرزندتان را به کلاسهای زبانآموزی و ورزشی ای بفرستید، که از نظرتان آدمهای موفق تأییدش میکنند. زندگیهای بهسرانجامنرسیدهی ما، نباید زندگی فرزندمان را خفه کند.