آنچه در این مقاله میخوانید:
پدر و مادر نمونه بودن، کار سختی نیست. لازم نیست بیشازحد برای فرزندمان خارج کنیم، زندگیمان را بهکل وقف فرزندمان کنیم، یا فداکاریهای اسطورهای ویژهای انجام دهیم. پدر و مادر نمونه بودن، یعنی همراهی و حمایت از کودک، بدون آنکه بچه احساس فشار روانی کند، که آزادیاش گرفته شده؛ یعنی مسیر را به بچهها نشان دادن. نه اینکه جای آنها قدم برداریم، جای آنها فکر کنیم و جای آنها حرف بزنیم. پدر و مادر نمونه شدن، کار سختی نیست. کافیست چند نکتهی ساده را رعایت کنیم. خیلی کارها را نباید انجام داد. به چه معنا؟
پنج یادداشت، تحت عنوان سری «ویژگیهای پدر و مادر نمونه» در آوک خواهیم داشت. متن حاضر، اولین قسمت از این سری است. باهم نکاتی را مرور میکنیم، به رفتارمان با بچهه و به خودمان فکر خواهیم کرد.
والدین خوب چه کار میکنند؟
آیا برای پدر و مادر نمونه بودن، باید کار خاصی کرد؟ برای این سؤال، پاسخ مطلقی وجود ندارد. ممکن است بعضی توصیهها برای عدهای مفید باشد، اما به کار دیگران نیاید. نه فقط تربیت کودکان، بلکه تمام ابعاد زندگی، به حدی از نسبیت برخوردارند، که نمیشود دربارهشان جهانشمول و مطلق حرف زد. بااینحال، سعی میکنیم، فراگیرترین مشکلات در تربیت کودکان را با هم مرور کنیم.
پدر و مادر نمونه چه خصوصیاتی دارند؟
یک. راهنمایی و حمایتِ حسابشده
پدر و مادر باید حامی و راهنمای فرزندشان باشند. یعنی در نظر داشته باشند که فرزندشان وارد مسیرهای پراشتباه نشود. خب تا اینجا را همه انجام میدهند. مشکل در این نیست که بعضی پدر و مادرها نخواهند فرزندشان را حمایت کنند؛ بلکه برعکس. اغلب، از آن طرف بام میافتند. در حمایت افراط میکنند؛ آنقدر که دیگر به فشار تبدیل میشود.
ایجاد فشار روانی برای کودک، تنبیه، تهدید و … معمولاً از روی دلسوزی و خیرخواهی والدین اتفاق میافتند، اما بهشدت به آیندهی کودک آسیب میرسانند. این کارِ پدر و مادر نمونه نیست. راهنمایی، باید دلسوزانه باشد، اما دیکتهوار نباشد. نباید خحمایت را با تحمیل کردن اشتباه گرفت. برخی والدین، بهزور هم که شده میخواهند فرزندشان انتخابی شبیه به خودشان داشته باشد. فرصت آزمون و خطا را از بچهها میگیرند. راهنمایی و حمایت، باید حسابشده باشد. یکجور کنترل از راه دور مدنظر است، نه بستن راه نفس و انعطاف زندگی بچهها.
مطلب مشابهی بخوانید:
دو. پیش بهسوی استقلال
بچهها باید مستقل بار بیایند. ما از روی محبت زیاد، خیلی اوقات همه کار را خودمان میکنیم، چون فرزندمان را دوست داریم. و البته این کارمان، یک دلیل دیگر هم دارد: به آینده بیتوجهایم. فقط زمان حال را میبینیم. فقط دلمان میخواهد در این لحظه، فرزندمان تکلیف پیشدبستانیاش را با موفقیت انجام دهد. در نتیجه، وقتی میبینیم این کار را انجام نمیدهد، یا بهخوبی انجام نمیدهد، خودمان جای او این اکر را میکنیم. موفقیت این هفتهاش را جدیتر از استقلال شخصیتش در تمام عمر میدانیم. واضح است که اشتباه است.
باید بچهها را در تمام مراحل تربیتی، به نقطهای برسانیم که خودشان از پس خودشان بربیایند. اگر بچه نمیتواند خودش را سرگرم کند، باید مطلبق همان مثال قدیمی «یاددادن ماهیگیری، بهجای بخشیدن ماهی»، به او روشهای سرگرمشدن و گذراندن اوقات فراغت را یاد بدهیم. وابسته بارآوردن بچهها را با فداکاری خودتان اشتباه نگیرید. گاهی والدین خودشان را فداکار میدانند، جون فکر میکنند بیشازحد هوای فرزندشان را دارند، غافل از آنکه دارنند یک شخصیت وابسته و شکننده پرورش میدهند. شما به استقلال فرزندتان فکر کردهاید؟ پدر و مادرهای نمونه که همواره به این نکته حواسشان هست.
دلیل اصلی بسیاری از روابط ناموفق در بزرگسالی، عدم استقلال شخصیتی آدمهاست. افراد در روابط زناشویی، نمیتوانند رابطه را مدیریت کنند، چون فردیتی در رابطه ندارند و بهکل در رابطه وابسته و ناپایدار عمل میکنند. قطعاً بخش مهمی از این شکستها، ریشه در تربیت دوران کودکی دارد. چیزی که پدر و مادرهای نمونه، خود شما، از همین حالا به آن توجه دارید.