آنچه در این مقاله میخوانید:
بعضی بچهها، نسبت به همسالانشان از احاسات فعالتری برخوردارند. زودتر، به حد بالیی از احساسات شادی و غم میرسند. کودکان احساسی، زودتر و بیشتر از بقیه متوجه جزئیات محیط میشوند. مثلاً دلخوریها را زودتر از بقیه متوجه میشوند.
در این یادداشت، سه تحلیل روانشناختی، دربارهی کودکان احساسی خواهیم داشت، که به فراتر از ویژگیهای ظاهری این کودکان میپردازد.
پیش از این، مقالهای در آوک منتشر کردایم، با عنوان «7 ویژگی بچههای حساس»، که با کلیک روی عنوان مقاله، میتوانید با ویژگیهای عمومیتر این بچهها، آشنا شوید.
3 گزاره دربارهای اینکه زندگی کودکان احساسی چگونه پیش میرود
یک. آنها در موقعیتهای جدید، بسیار محتاط عمل میکنند. وقتی به کلاس درس یا مهمانی میروند، مدام از خودشان سؤال میکنند، حضار در این کاس، چهجور آدمهایی هستند؟ چه انتظاری از من دارند؟ کدامشان ممکن است زودتر از بقیه، از من سؤالی بپرسد؟ آیا از من خوششان آمده؟ اگر با یکیشان وارد مکالمه بشوم، به اندازهی کافی میتوانم خوب بهنظر برسم؟
در واقع، کودکان احساسی، به تفکر عمیق و تجزیه و تحلیل مدام در حن برگزاری کلاس یا مهمانی یا هر موقعیت جدیدی میپردازند. این خصوصیت باعث میشود آنها آدمهای باهوشی باشند. در گیرایی اتفاقها به مشکلی برنخورند و حتی خیلی مواقع، از بقیه جلوتر باشند. اما این جلوتر بودن، به آنها آرامش که نمیدهد، هیچ؛ بلکه باعث اضطراب و استرس آنها هم میشود.
از آوک بخوانید:
پس کودکان احساسی، همزمان تفکر عمیق و لضطراب را تجربه میکنند. این مسئله باعث میشود آنها بهشدت به منطقهی امنشان بپسبند. به عبارت دیگر، اغلب در برابر پذیرش موقعیتهای جدید، از خودشان مقاومت نشان میدهند. درنتیجه، سازگارشدن با آنها در موقعیت جدید، طول میکشد. ممکن است آنها هیچوقت به کلاس فوتبال نروند، با آنکه عاشق فوتبال بازی کردن باشند.
دو. کودکان احساسی، تحمل ناامیدی کمتری دارند. نمیتوانند ابهام موجود در کارهای سخت را تحمل کنند. در برخورد با کار چالشبرانگیر، پریشانی بیشتری نسبت به بقیه تجربه میکنند. وقتی دیگران با چالشها دستوپنجه نرم میکنند، کودکان احساسی از نظر عاطفی شکستخورده و غمگین میشوند و بنابراین، کاراییشان را از دست میدهند. بنابراین، پریشانی بیشتری را تجربه میکنند و راحتتر از بقیه تسلیم میشوند و کار را رها میکنند. این تسلیمشدن، باعث میشود بقیه به آنها برچسب «تنبلی» بزنند. ماراحتی طبیعی که هرکس در ابتدای کارش آن را تجربه میکند، برای کودکان احساسی، طاقتفرساست.
در همین رابطه بخوانید:
سه. کودکان احساسی، بهشدت مستعد کمالگراییاند. باخت برای آنها، تجربهی بسیار سختیست. کودکان احساسی، تمایل شدیدی به کمالگرایی دارند. وقتی نمیتوانند در زمینهای پیروز شوند، و احتال موفقیت را پایین ببینند، آن را رها میکنند. ترک زمین میکنند، جای آنکه گلخوردن را تحمل کنند و ببینند.
کودکان احساسی، شکست را برای یادگیری و رشد نمیدانند و آن را خیلی سریع شخصی میکنند و تصور میکند این شکست، مبنای قضاوت دیگران دربارهی عدم تواناییهای آنها میشود.
با توجه به توضیحات بالا، کمالگرایی کودکان احساسی، وقتی با تحمل پایین باخت همراه میشود، باعث میشود آنها، فعالیتهای رقابتی استرسزا را نپذیرند و بههیچ عنوان، وارد فضای رقابتی نشوند. وقتی هم که وارد میشوند، ممکن است دست به هرکاری مثل تقلب بزنند، تا برنده شوند. اینجاست که اطرافیان به آنها برچسبهای «متقلب بودن» و «دروغگویی» میزنند؛ درحالی که آنها به دلیل احساسات و عواطف بسیار فعال و حساس، همزمان به کمالگرایی و ترس از شکست دچار شدهاند، نه اینکه از فریبدادن دیگران لذت ببرند.
مراقبت از کودکان احساسی، کار دشواریست؛ چرا که باید با وسواس و دقت ویژهای با آنها حرف زد و رفتار کرد، تا موجب ناراحتیشان نشویم. با توضیح احتمال باخت در هر شرایطی و تشریح بازندههای قبلی که باختشان، مقدمهای برای پیروزیهای بعدی بوده، میتواند اضطراب شکست در آنها را کاهش داد. اگر بتوانید با ذکر مثالهای واقعی اطرافتان، ترس شکست را در فرزندان احساسیتان کاهش دهید، یا همواره برای و توضیح دهید که هیچ کس در هیچ کاری نمیتواند کامل باشد، کمک بسیار ارزندهای به او داشتهاید.