آنچه در این مقاله میخوانید:
بچهها، نه شنیدن را به منزلهی مخالفت با خواستهها میدانند. یکی از دشوارترین موقعیتهای تربیت فرزند، موقعیتهاییست که در آن مجبور به نه گفتن به بچهها میشویم.
وقتی فرزندتان میخواهد توی خانه با توپ فوتبال بازی کند، شما سر یک دو راهی قرار می گیرید: آیا باید مزاحمت برای همسایهها و احتمال شکستهشدن وسایل خانه را به جان بخرید، یا توپ را از فرزندتان بگیرید و ناراحتی او را تحمل کنید؟
اساسیترین مشکل بچهها، موقع نه شنیدن، این است که شما را فردی مخالف آرزوها و علاقههای خودشان میبینند. در آن لحظه، شما برای فرزندتان به ملکهی عذابی تبدیل میشود که هیچ درکی از خواستههای او ندارید و بسیار خودخواهانه و مستبدانه عمل میکنید.
بهترین راهحال، برای به حداقل رساندن تبعات نه شنیدن در بچهها، این است که بین نه گفتن و مخالفت، تفکیکی قائل شوید.
تصور کنید از همسرتان میخواهید با شما به فروشگاه یا سینما یا خانهی اقوامتان بیاید. همینکه شما میگویید «بریم؟» او بلافاصله، همانطور که مشغول انجام کارهای خودش است یک «نه» بگوید. قطعاً تحمل این شیوهی پاسخگویی برایتان دشوار است و شما را عصبانی میکند. «نه»، به تنهایی واژهی سنگینیست. میتواند برای آنها که روحیههای حساستری نسبت به بقیه دارند، حکم آوار روی سر باشد. ناراحت و عصبانیشان کند. در ادامه، میخواهیم تلاش کنیم، بچهها «نه»ی ما را به منزلهی مخالفت ندانند.
«نه» همیشه معنای مخالفت نمیدهد
یک- کلمهی «نه» بار سنگینی دارد. ضرب مخالفتی در آن نهفته است. هیچوقت آن را بدون توضیحات بیشتر، بهتنهایی بهکار نبرید. چون در فرزندتان، حس موضع برتری شما نسبت به او ایجاد میشود.
دو- ضربِ «نه» را با توضیحات بیشتر بگیرید. «نه» را کادوپیچ کنید و تزئینشده به فرزندتان تحویل بدهید.
سه- برای آنکه «نه» معنای مخالفت ندهد، باید موقعیت را تشریح کنید. هر موقعیت، متشکل از زمان و مکان است. اگر به فرزندتان بگویید با اصل خواستهاش موافقید، اما در این زمان و مکان، امکان انجام آن وجود ندارد، «نه»ی شما، دیگر رنگوبوی مخالفت یا دشمنی نمیدهد. بهعنوان مثال، اگر فرزندتان از شما میخواهد که به پارک بروید، میتوانید اینطور برایش توضیح دهید: «منم مثل تو به پارکرفتن علاقهدارم. ولی الآن هوا خیلی سرده و اگه بریم، ممکنه چندینروز مریض بشیم. پس میذاریم هروقت هوا خوب شد، میریم پارک».
چهار- اگر فرزندتان میخواهد توی خانه فوتبال بازی کند، باز هم بهسراغ تغییر موقعیت بروید؛ اینبار موقعیت را با تغییر مکان، عوض کنید: «فوتبال بازی کردن توی خونه خیلی اذیتکنندهست. هم همسایهمون اذیت میشه، هم خودت مجبوری تو یه جای کوچیک شوت بزنی. باید برای این بازی، فردا با هم بریم به زمین چمن». این توضیحات، باعث میشود کودک بهصورت ضمنی متوجه شود، شما دشمنش نیستید، با نفْس خواستههایش مشکلی ندارید و فقط امکان اجرای خواستهها توی موقعیت فعلی را محدود میدانید.
پنج- وقتی بچهها از شما «نه» میشنوند، تصور میکنند دارید آزادی آنها را ازشان میگیرید. در کتاب «تئوری انتخاب»، نیاز به آزادی، یکی از اساسیترین و اولیهترین نیازهای انسان شمرده شده. شما میگویید نمیشود الآن شکلات خورد، نمیشود الآن بازی کرد، نمیشود الآن به مهمانی رفت و دهها نمیشودِ دیگر. این حرفها، به کودک احساس از دست رفتن حق انتخاب و آزادی میدهد.
بنابراین لازم است وقتی میخواهید یک گزینه را رد کنید، جای «نه» گفتن و ختم مذاکرات، گزینههای جایگزین پیشِروی فرزندتان بگذارید. مثلاً اگر با زمان بازی او موافق نیستید، نگویید الآن وقت بازیکردن نیست. کودک وقتی بهسراغ بازی رفته، یعنی حوصلهاش سر رفته. جای این جملات منفی و کمحوصله، بگویید بهتر است آخرشبها نقاشی بکشی یا برایت قصه بخوانم. حالا از بین اینها، کدامشان را بیشتر دوست داری؟ بهمدت یک هفته، سعی کنید جای هر «نه»، یک حق انتخاب پیشِ پای فرزندتان بگذارید و نتایج و رفتار متفاوت او را زیرنظر داشته باشید.
در آوک، بیشتر دربارهی نه گفتن به بچهها بخوانید: نه گفتن به بچهها کار اشتباهی نیست؟